ژنتیک مندلی
بر اساس پژوهشهای مِندل که در ۱۸۶۶ انتشار یافت، هر فرد جاندار برای هر صفت خود دو حالت(آلل) دارد که یکی از آنها را از پدر و دیگری را از مادر دریافت کردهاست. اصطلاح ژنوتیپ اشاره به نوع آللهای هر فرد، و فنوتیپ اشاره به شکل بروز آن آللها دارد. مندل افراد خالص را که دو آلل یکسان داشتند هُموزایگوت، و افرادی را که دو آلل متفاوت داشتند هِتِروزایگوت مینامید. هموزایگوتها ناشی از خودلقاحی بودند و P نامیده میشدند. دودمانهای هتروزایگوت F1 و F2 نیز به ترتیب از دگرلقاحی و خودلقاحی نسل پیشین خود حاصل میشدند. مندل آللی را که در F1 اثر خود را به طور کامل نشان میداد غالب، و آللی را که تنها در F2 ظاهر میشد مغلوب نام نهاد. بر اساس این تحقیقات قوانین سهگانه مشهور به قوانین مندل یا قوانین وراثت پایهریزی شدند: قانون اوّل یا قانون یکنواختی، قانون دوم یا تفکیک، و قانون سوم یا جورشدن مستقل.
اساس سلولی وراثت
برای جزئیات بیشتر درباره این بخش از مقاله, کروموزوم را ببینید.
طرح شماتیک از رابطه کروموزوم،DNA و ردیف جفتبازهای ژن.
ساختار کروموزوم بر اساس «مدل گردنبند مروارید» توصیف میشود، که نخ را DNA و نوکلئوزومها(دانهها)ی آن را DNA احاطه شده به وسیله پروتئین تشکیل میدهد. اساس سایتوژنتیکی وراثت بر اساس فرضیه سال ۱۹۰۲ ساتون و بوواری مبنی بر اینکه کروموزومها، ماده ژنتیکی را طی لقاح حمل میکنند، شکل گرفت؛ با این وجود اساس مولکولی وراثت همچنان نامشخص باقی ماند، چرا که ماهیت بیوشیمیایی ماده ژنتیکی مشخص نشده بود.
اساس مولکولی وراثت
برای جزئیات بیشتر درباره این بخش از مقاله, DNA و ژن را ببینید.
آزمایشهای اِیوری به درک اساس مولکولی وراثت کمک شایانی کرد. او در ۱۹۴۴ دریافت که ماده ژنتیکی نوعی نوکلئیک اسید به نام DNA است. ساختار فضایی مولکول DNA در ۱۹۵۳ توسط واتسون و کریک تشریح شد. بر اساس «مدل مارپیچ دوگانه» واتسون و کریک، مولکول DNA همچون نردبانی مارپیچ است که هر پله آن را یک جفت باز، و دو نرده آن را توالیهای قند-فسفات تشکیل میدهد. باز مذکور یک پورین(آدنین A یا گوانین G)؛ یا پیریمیدین(سایتوزین C یا تیمین T) است. قند مذکور نیز پنتوزی به نام دئوکسیرایبوز است. به منظور همانندسازی DNA دو رشته این مولکول میبایست توسط آنزیم هلیکاز از هم باز شوند. بر این اساس ژن به صورت تکرشتهای که به عنوان الگو برای همانندسازی قرار میگیرد، بررسی میشود. ژن متشکل از توالیهای اگزون و اینترون است که همچون واگنهای قطار دنبال هم سوار شدهاند. از آنجا که مولکولهای قند و فسفات در رمزگذاری صفات نقشی ندارند، یک ژن را میتوان تنها توسط بازهایش به صورتهایی چون...AUGCCTA نمایش داد.
نقش وراثت در تکامل صفات
برای جزئیات بیشتر درباره این بخش از مقاله, ژنتیک تکاملی را ببینید.
مطابق با نظریه ۱۹۴۰ بیدل و تِیتوم تحت عنوان «نظریه یک ژن-یک آنزیم»، هر ژن رمز ساخت یک آنزیم را داراست. این نظریه امروزه به صورت «نظریه یک ژن-یک پلیپپتید»، تصحیح شدهاست. نتیجه تکاملی توارث آناست که ژنها رمز ساخت پروتئینها را حمل میکنند، و پروتئینها مسئول واکنشهای جنینی و پس از تولد موثر در صفات ساختاری، فیزیولوژیک، بیوشیمیایی و رفتاری(در مورد سلولهای مغزی) جانداران هستند. این صفات شانس بقا و تولیدمثل را به درجات مختلفی تحت تثیر قرار میدهند؛ و در نتیجه فراوانی آللها طی نسلهای متمادی تغییر میکند.
نظریه تکاملی لامارک برای مدتها به علت مردود شمرده شدن وراثت صفات اکتسابی مطرود بود؛ با وجود این یافتههای چند دهه اخیر نشان دادهاند که برخی صفات اکتسابی میتوانند بدون تغییر در توالی نوکلئوتیدهای DNA به ارث برسند. سازوکارهای این نوع توارث از قبیل متیلاسیون DNA، خاموش شدن ژن از طریق تداخل RNA، و ساختمان سوم پروتئینی در پریونها[۵۴][۵۵]؛ همگی تحت عنوان توارث اپیژنتیک طبقهبندی میشوند و در تکامل نقش دارند[۵۶]. همچنین به جز توارث اپیژنتیک؛ اقسام توارثی دیگری نیز در تکامل شرکت میکنند که مستقیما تحت کنترل ژنها نیستند و از جمله آنها میتوان به DIT و سیمبیوژنز اشاره نمود
:: بازدید از این مطلب : 559
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0